29 February 2008

ترم جدید با دوستان جدید

سلام به همه دوستان خوب
امروز یکی از خواننده های وبلاگمون منو بصورت تصادفی توی بانک دید. من که اونو نمیشناختم، اون اومد جلو و خودشو معرفی کرد. خیلی برام جالب بود میگفت که از خیلی وقت پیش وبلاگو میخونده و مطالب رو به دقت بررسی میکرده و میگفت که برای اومدن اینجا خیلی موثر بوده. یکی دیگه از دوستان که قبلا با چاپار با ما ارتباط داشت دیشب با یه کبوتر به اسم عورکاط نامه فرستاد گفت که رسیده به جزیره و الان هم در یکی از کاروانسرا ها به اسم لانق صانگ حجره ای پیدا کرده و کپیده. به هر دو تا دوست های جدیدمون تبریکات مخصوص رو به عرض میرسونیم. ولی دو تا نکته اینجا لازمه که به همه خواننده هایی که صرفا به منظور کسب اطلاعات دانشگاه EMU این مطالب رو میخونن بگیم : اولا اینکه چرا نظر نمیدید؟! اگه شما نظرهاتون رو ول بدید ما انگیزه پیدا میکنیم تا زود به زود آپ کنیم. حالا نکته ی دوم رو داشته باشید... رئیس بزرگ و کاپتا هیچ وقت قبرس رو پیشنهاد نمی کنن. اگه اینجا شرایط عالی داشت همینجا اطراق می کردیم! ولی در مقایسه با دانشگاه های اروپا و آمریکا، EMU اصلا به حساب نمیاد. واسه همینه که رئیس اول از این جزیره مخوف فرار کرد و کاپتا هم شب و روز داره روی کشتی چوبی کار میکنه تا به دریاها بزنه و به سرزمین عیطالیا برسه. جو اینجا مثل جو دانشگاه های ایران هست. بعضی دانشجو ها کارشکنی می کنن و کارهایی می کنن که حق بیشتری بگیرن ولی در این میون یه کمی حق بقیه ضایع میشه. (ظاهرا هم همونطوری میشه که انتظارشو دارن ولی معمولا قدیما جوجه ها رو آخر پاییز میشمردن!) بگذریم! اینجا برای مقطع فوق لیسانس شاید بهتر از بعضی دانشگاه های ایران باشه ولی برای لیسانس(بخاطر شهریه و هزینه زندگی) و دکترا اصلا ارزش نداره روش حساب کنید. ترم سوم من هم با سه تا درس و یه تز شروع شد و با یکی از تازه وارد های فوق لیسانس برقی به اسم علی، توی کاروانسرای دائو عوچ شبا میکپیم و روزها هم که من میرم دپاطمانط تا روی کشتی کار کنم.
دائوعوچ کشتی نیمه کاره کاپتا

19 February 2008

18 February 2008