27 July 2007

بازگشت به ایران عزیزم
امروز یه غزل بلند بالا برای خدافظی تهیه نموده و برای هر کسی که تو دانشگاه می دیدیم می خوندیمش. برای آزمون دکتری پلی تکنیکو ثبت نام کرده و از بانک پول هایمان را گرفته و بلیط تهران روز 28 جولای را تهیه می کنیم که به امید خدا ساعت 18:00 به مهر آباد و از آنجا به شهر عزیزم، ابهر مراجعه نمایم. لحظه ها را می شمارم که دوباره پا بر خاک پاک ایران نهاده و هوای آنرا تنفس نمایم. اشک های شوق نیز پی در پی از من جاری می گردد...

مطالعه و تحقیق



آبگوشت ایرانی


دستاوردهای قبرس



عکس هایی چند از میلان



Germany (Saarbrochen)trip





عکس های ساربروکن





عکس های فرانکفورت










Interview in Germany

Politecnico di Milano

Living in Milano

Stay in Italy

اردوی دو نفره به لفکشا و گيرنه

امروز فقط يك ايميل اومده بود از سفارت سوييس در فرانسه كه ويزاي ايتالياي ما در لفكشا حاضره و بياييد بگيريد! من و مهدي هم تاس بقچه مونو جمع كرديم، حالا هم داریم سوار اعتماد مي

شيم يه راست مي ريم لفكشا! ( اعتماد يا ITIMAT نوعي شركت مسافربري در قبرس مي باشد).

پس از گرفتن پاسم كه مزين به ويزاي يك ساله ايتاليا+ شنگن بود يه چرخي تو قسمت هاي قديمي شهر زده و عكس هاي زير را در دوربينمان ذخيره نموديم. نهار و نماز اول وقت در مسجد را به رگ زده و سوار بر اعتمادي ديگر به شهر گيرنه تازيديم. شما هم اسكرول موشتان را به پايين بتازانيد تا ادامه ماجرا را بخوانيد!




گيرنه مشهورترين شهر قبرس شمالي و در شمال اين جزيره بوده و تاريخي پر فراز و نشيب دارد كه من شما نميدانيم. اين موضوع مرا بر آن داشت تا قبل از اينكه طومار اقامت من در قبرس پيچيده شود در اين دو سه روز جاهاي ديدني اينجا را ببينم و گيرنه نديده از اين جزيره اسرار آميز بيرون نرفته باشم.

قشنگ ترين جاي گيرنه بندرHarbor و قلعه Castle مي باشد كه با چند تا عكس زير ميشه نشونشون داد. هواي خوب اين بندر، يه قلعه باز سازي شده، هتلها و رستوران هاي كنار بندر تفريحي و مهمان نوازي ترك ها تونسته هزاران توريست رو از سراسر اروپا به اينجا بكشونه.

داخل قلعه موزه اي هست كه اشياء پيدا شده از دريا رو در اون نگهداري مي كنن. باقيمانده يك كشتي باستاني هم اونجا هست كه عكسش رو مي بينيد و ادعا ميشه كه قديمي ترين كشتي اكتشاف شده هستش. موقع يافتن بقاياي اين كشتي در آبهاي شمال قبرس كلي كوزه هم داخل كشتي بوده.

وقتي از بالاي قلعه به بندرگاه نگاه مي كني ميشه تصور كرد هزاران سال قبل تمدني نو پا در اين جزيره شكل گرفته بود و داراي بندرگاه هاي زيبا بود كه محل بارگيري كشتي هاي بادباني و پارويي بوده و زيتون و قهوه از اين جزيره به مصر، روم و قسطنطنيه برده مي شده و طلا، ابريشم و برده به اينجا آورده مي شد. ملوانان با دزدهاي دريايي برخورد كرده و كشتيشان به غارت مي رفت يا غرق مي شد. خونه هاي سنگي شهر در ساحل دريا و سينه كوه منظره اي ديدني از روي كشتي ايجاد مي كرد. چلچله ها ميخوندن گلها كوچه ها رو زينت داده بود. پسراني كه به سفرهاي دوردست مي رفتند تا مرد شوند كه بيايند و دختر همسايه را بگيرند! كارگران روي كشتي ها و كشاورزان غروب به كنار بندرگاه آمده و به صحبت مي نشستند و آب پرتقال نوشيده و صداي خنده شان از دوردست ها شنيده مي شد. درياي مديترانه اسرار زيادي در دل خود داره.

امروز هم خونه هاي ويلايي خارج شهر در ميان درختان و كوهها ديده ميشه و جاده اي كه ما رو داره به مائوسا بر مي گردونه از لابلاي اين خونه ها، كوهها و درخت ها عبور مي كنه.










كتيبه هاي باستاني