ای جهنمی!
یادت میاد یه روزایی بود که تازه از جهنم برگشته بودی و فکر می کردی دیگه به هیچ کس نیازی نداری. فراموش کرده بودی اصلا برای چی افتاده بودی جهنم. دورانی رو به تنهایی و در نفرت سپری کردی. دست روزگار تو رو کنار آدم های دیگه ای قرار داد اما تو با قلبی پر از نفرت به سمتشون رفتی. مغرورِ مغرور بودی و حرف های هیچ کسی آبت نمی کرد. طبق رسم ناجوانمردانه ی دنیا، همین غرورت موجب جذابیتت می شد و اطرافیانتو به خودت وابسته می کردی و خودت هیچ حسی بهشون نداشتی و خودتو بالاتر از اونا می دونستی. داشتی انتقام جهنم رفتنت رو از آدم های دور و برت می گرفتی. کسایی که شاید هدفشون آزار تو نبود. ناخواسته اینقدر سنگدلی می کردی که طرف مقابلت کوتاه میومد و دلش آب می شد، تو همچنان تا اونجایی پیش می رفتی که اشک طرف مقابلت در میومد ولی تو با بی خیالی همچنان مغرورانه می تاختی. آخر سر هم طرفت رو به خدا می سپردی و احساس پیروزی می کردی در حالیکه اون اشک می ریخت و شاید هم در دل آهی می کشید. شاید اون موقع اصلا باورت نمی شد که افکار آدم هایی که دلشونو شکوندی ممکنه در زندگیت تاثیر منفی داشته باشه... من هم باورم نمی شد.
روزگار گذشت، بالاخره روزی رسید که تو خودت دوباره جای کسی قرار گرفتی که قراره وابسته بشه. سعی کردی مغرور باشی اما نتونستی. خواستی هیچ حسی بهش نداشته باشی اما نتونستی. سعی کردی بهش فکر نکنی اما همه فکرت اون شده بود. آروم آروم مثل آب که تو دل صخره ها نفوذ می کنه، تو دل تو رسوخ کرد و تو نه تنها مقاومت نکردی بلکه بهش اجازه دادی تمام ذهنتو هم تصاحب کنه.
تو دام کسی افتادی که مغرورتر از خودت بود، از همون جنس غرور خودت، از همون جنس غرور کاذب... و تو شیفته غرورش شده بودی... کسی که پا به پا، تو رو با خودش برد، فکر می کردی که داری باهاش تو بهشت قدم می زنی اما غافل از اینکه داره به سمت یه پرتگاه دیگه می بَرَدت. عاقبت با دستای ملوسش تو رو هم به قعر جهنم دیگه ای پرتاب کرد و تو اینو وقتی فهمیدی که داشتی دوباره سقوط می کردی. البته خیلی ها اینو هیچوقت نمی فهمن. طبیعت با ظرافت همون کاریو باهات کرد که تو ناخواسته با بقیه کرده بودی. به همین سادگی تاوان بی پروا تاختنت رو دادی و بایستی مزه تلخ انتقام طبیعت رو دوباره بچشی...
ای جهنمی! این دومین باریه که داری می ری جهنم، وقت زیادی نمونده، کی آدم می شی ...
یادت میاد یه روزایی بود که تازه از جهنم برگشته بودی و فکر می کردی دیگه به هیچ کس نیازی نداری. فراموش کرده بودی اصلا برای چی افتاده بودی جهنم. دورانی رو به تنهایی و در نفرت سپری کردی. دست روزگار تو رو کنار آدم های دیگه ای قرار داد اما تو با قلبی پر از نفرت به سمتشون رفتی. مغرورِ مغرور بودی و حرف های هیچ کسی آبت نمی کرد. طبق رسم ناجوانمردانه ی دنیا، همین غرورت موجب جذابیتت می شد و اطرافیانتو به خودت وابسته می کردی و خودت هیچ حسی بهشون نداشتی و خودتو بالاتر از اونا می دونستی. داشتی انتقام جهنم رفتنت رو از آدم های دور و برت می گرفتی. کسایی که شاید هدفشون آزار تو نبود. ناخواسته اینقدر سنگدلی می کردی که طرف مقابلت کوتاه میومد و دلش آب می شد، تو همچنان تا اونجایی پیش می رفتی که اشک طرف مقابلت در میومد ولی تو با بی خیالی همچنان مغرورانه می تاختی. آخر سر هم طرفت رو به خدا می سپردی و احساس پیروزی می کردی در حالیکه اون اشک می ریخت و شاید هم در دل آهی می کشید. شاید اون موقع اصلا باورت نمی شد که افکار آدم هایی که دلشونو شکوندی ممکنه در زندگیت تاثیر منفی داشته باشه... من هم باورم نمی شد.
روزگار گذشت، بالاخره روزی رسید که تو خودت دوباره جای کسی قرار گرفتی که قراره وابسته بشه. سعی کردی مغرور باشی اما نتونستی. خواستی هیچ حسی بهش نداشته باشی اما نتونستی. سعی کردی بهش فکر نکنی اما همه فکرت اون شده بود. آروم آروم مثل آب که تو دل صخره ها نفوذ می کنه، تو دل تو رسوخ کرد و تو نه تنها مقاومت نکردی بلکه بهش اجازه دادی تمام ذهنتو هم تصاحب کنه.
تو دام کسی افتادی که مغرورتر از خودت بود، از همون جنس غرور خودت، از همون جنس غرور کاذب... و تو شیفته غرورش شده بودی... کسی که پا به پا، تو رو با خودش برد، فکر می کردی که داری باهاش تو بهشت قدم می زنی اما غافل از اینکه داره به سمت یه پرتگاه دیگه می بَرَدت. عاقبت با دستای ملوسش تو رو هم به قعر جهنم دیگه ای پرتاب کرد و تو اینو وقتی فهمیدی که داشتی دوباره سقوط می کردی. البته خیلی ها اینو هیچوقت نمی فهمن. طبیعت با ظرافت همون کاریو باهات کرد که تو ناخواسته با بقیه کرده بودی. به همین سادگی تاوان بی پروا تاختنت رو دادی و بایستی مزه تلخ انتقام طبیعت رو دوباره بچشی...
ای جهنمی! این دومین باریه که داری می ری جهنم، وقت زیادی نمونده، کی آدم می شی ...
2 comments:
جهنمی جونم دوست داریممممممم :)
بالاخره با این تلاشت از اون جهنم خلاص میشی
همیشه ما آدم ها فکر می کنیم که انسان ها بعد از مرگ به جهنم یا به بهشت می روند. غافل از این که جهنم و بهشت همین جا باماست در افکار ما در کردار ما در اعمال ما.
Post a Comment