از قضای روزگار یک روز پلی تکنیکو تعطیل شد. البته باقی بر و بچ PhD به آفیس هاشون آمده بودند ولی گروه گابریله که شامل من و کاپتا و روبرتو و نیما می شه، جمعه رو دودریدیم و من و کاپتا و نیمای بابا به اسلوانیا و بقیه بر و بچ به لانه هاشان خزیدیند. اسلوانیا کشوری است کوچک که در شمال شرقی ایتالیا واقع شده و بقدری کوچک است که در آنجا فاصله 30 کیلومتر فاصله ای دور محسوب می شود.
سفر خود را با ارابه ای تندرو از میلان شروع نمودیم ولی بقدری باران تند می بارید که ای بسا ماشینمان تبدیل به قایق شده بود. یکی از خصوصیات خوب بسیاری از کشورهای اروپایی این است که در هنگام روز هم چراغ های ماشینشان را روشن می کنند و این باعث می شود که بهتر می بینند و همدیگر را کمتر به هلاکت می رسانند.
عصرگاهان به شهر Trieste رسیدیم و در باران دوری در شهر زده و سر ارابه را کج نمودیم به سمت اسلوانیا. نفهمیدیم کی از مرز رد شدیم و تنها از روی SMS هایی که به خاطر تغییر سرویس موبایل دریافت کردیم، فهمیدیم که احتمالا وارد خاک این کشور فسقلی شده ایم. بعد از نیم ساعت به پایتخت اسلوانیا یعنی Ljubljana شدیم. اگرچه تلفظ اسم این شهر به نظر غیر ممکن می رسد اما خود سکنه محلی آنرا "لوبیانا" می خوانند. شهر کوچکی که 300000 جمعیت داشته و ساختمان بلند ندارد.
بر قوچ coach خود فرود آمده و شب را در آنجا خوابیدیم. روز دیگر از قلعه محقر لوبیانا بازدید کرده و نهار را در رستورانی که هاستمان در آنجا کار می کرد میل نمودیم. بعد از ظهر هم به شهر بلد Bled که دارای دریاچه ای رومانتیک و قلعه ای بسیار زیبا در بالای صخره ای مشرف به دریاچه می باشد، رفتیم. شباهنگام به باری رفتیم که دکور عجیبی داشت و کاپتا قبل از ورود طوری حیران شده بود که دست مرا ول نمی کرد. از در و دیوار این Bar اسکلت می بارید و اسکلت ها بقدری طبیعی بودند که فکر می کردی از قبرستان فرار کرده اند و در این بار لانه کرده اند.
فردا روز هم به قلعه ای در نزدیکی شهر Postojna که پوستونیا خوانده می شود رفتیم و عصرگاهان در اتوبان های اسلوانیا و ایتالیا قل خورده و به میلان رسیدیم. من و کاپتا در این سه روز بقدری رانندگی نمودیم که تمام عقربه های ماشین به انتها رسیدند و ماشین گل آلود و پهن شده را به پارکینگ فرودگاه لیناته میلان بازگرداندیم. به عبارتی دیگر در این سفر فقط عوارضی اتوبانمان 55 یورو شد...
سفر خود را با ارابه ای تندرو از میلان شروع نمودیم ولی بقدری باران تند می بارید که ای بسا ماشینمان تبدیل به قایق شده بود. یکی از خصوصیات خوب بسیاری از کشورهای اروپایی این است که در هنگام روز هم چراغ های ماشینشان را روشن می کنند و این باعث می شود که بهتر می بینند و همدیگر را کمتر به هلاکت می رسانند.
عصرگاهان به شهر Trieste رسیدیم و در باران دوری در شهر زده و سر ارابه را کج نمودیم به سمت اسلوانیا. نفهمیدیم کی از مرز رد شدیم و تنها از روی SMS هایی که به خاطر تغییر سرویس موبایل دریافت کردیم، فهمیدیم که احتمالا وارد خاک این کشور فسقلی شده ایم. بعد از نیم ساعت به پایتخت اسلوانیا یعنی Ljubljana شدیم. اگرچه تلفظ اسم این شهر به نظر غیر ممکن می رسد اما خود سکنه محلی آنرا "لوبیانا" می خوانند. شهر کوچکی که 300000 جمعیت داشته و ساختمان بلند ندارد.
بر قوچ coach خود فرود آمده و شب را در آنجا خوابیدیم. روز دیگر از قلعه محقر لوبیانا بازدید کرده و نهار را در رستورانی که هاستمان در آنجا کار می کرد میل نمودیم. بعد از ظهر هم به شهر بلد Bled که دارای دریاچه ای رومانتیک و قلعه ای بسیار زیبا در بالای صخره ای مشرف به دریاچه می باشد، رفتیم. شباهنگام به باری رفتیم که دکور عجیبی داشت و کاپتا قبل از ورود طوری حیران شده بود که دست مرا ول نمی کرد. از در و دیوار این Bar اسکلت می بارید و اسکلت ها بقدری طبیعی بودند که فکر می کردی از قبرستان فرار کرده اند و در این بار لانه کرده اند.
فردا روز هم به قلعه ای در نزدیکی شهر Postojna که پوستونیا خوانده می شود رفتیم و عصرگاهان در اتوبان های اسلوانیا و ایتالیا قل خورده و به میلان رسیدیم. من و کاپتا در این سه روز بقدری رانندگی نمودیم که تمام عقربه های ماشین به انتها رسیدند و ماشین گل آلود و پهن شده را به پارکینگ فرودگاه لیناته میلان بازگرداندیم. به عبارتی دیگر در این سفر فقط عوارضی اتوبانمان 55 یورو شد...
Rainy weather...
Trieste
Ljubljana
Ljubljana Castle
Bled
Bled village view from the castle
Skeleton bar!
Castle near Postojna
New group of travellers
1 comment:
beautiful buildings and nature!!
Post a Comment