فردا صبح زود به همراه عبدل بیرون زدیم تا به شهر کازابلانکا و مهمتر از آن به خلاء بهداشتی رهسپار شویم. من و کاپتا رانندگی می کردیم و نیما که دیشب کلا نخوابیده بود، به خواب رفته بود. ظهر به شهر خانه های سفید یا دار البیضا (Casablanca) رسیدیم. این شهر نسبت به بقیه شهرهای مراکش به نظر مدرن تر و شیک تر می رسید چونکه بزرگترین شهر و مهمترین بندر مراکش است و اهمیت تجاری آن بیشتر از حتی پایتختش که رباط نامیده می شود، است. مسجد این شهر سومین مسجد بزرگ جهان بعد از مسجد الحرام و مسجد النبی می باشد.
روز بعد به سمت مراکش رهسپار شدیم. مراکش یکی از شهر های قدیمی کشور مراکش می باشد بطوریکه برخی ملل جهان این کشور را به اسم مراکش می خوانند. تمام خانه های این شهر به رنگ سرخ (خاک رس) بودند. این شهر هم دارای محله قدیمی و قصرهای بسیار بود. هوا آفتابی و ای بسا گرم بود. دوری در شهر زده و از قصور دیدن نمودیم و ناهار سنتی مراکشی به نام تاژینه میل نمودیم. در ناحیه یهودی نشین شهر فقرا در خانه های محقر با درب های بسیار کوچک زندگی می کردند ولی در همین ناحیه یهودی ها دارای خانه های بزرگ بودند. به همراه انیس (میزبان) و فیروز که در فاس با او آشنا شده بودیم و بسیار شوخ طبع و بذله گو بود در رستورانی که سقفش آسمان بود شام را میل کردیم و به خانه انیس مراجعت کردیم.
مقصد بعدیمان آگادیر Agadir بود که در کنار اقیانوس آرام واقع شده و سواحلش به خاطر وزش بادهای موسمی برای سرفیدن Surfing مناسب می باشند. این شهر نیز از مراکز توریستی مراکش است و شهر تمیزتری نسبت به بقیه جاها می باشد. هوای آگادیر در این فصل از سال بقدری گرم بود که کاپتا رسما تی شرت پوشید.
از صحبت با سکنه محلی می شد این برداشت را کرد که مراکش هم از نظر دینی مذهبی مانند ایران ولی با آزادی های به مراتب بیشتر است. 99 درصدشان مسلمانند اما حجاب اجباری نیست. علی رغم اینکه کشوری آفریقایی است، توریست های زیادی به آنجا می روند ولی هنوز راه زیادی تا اینتر نشنال شدن دارند. بهداشت درست و حسابی ندارند بطوریکه ما مجبور بودیم برای خلاء به هتل یا به خلامک (خلاء McDonald) برویم.
عصرگاه پس از طی مراحل طاقت فرسای فرودگاه بر طیاره سوار و سه ساعت بعد در هوای برفی میلان بر زمین نشستیم.
روز بعد به سمت مراکش رهسپار شدیم. مراکش یکی از شهر های قدیمی کشور مراکش می باشد بطوریکه برخی ملل جهان این کشور را به اسم مراکش می خوانند. تمام خانه های این شهر به رنگ سرخ (خاک رس) بودند. این شهر هم دارای محله قدیمی و قصرهای بسیار بود. هوا آفتابی و ای بسا گرم بود. دوری در شهر زده و از قصور دیدن نمودیم و ناهار سنتی مراکشی به نام تاژینه میل نمودیم. در ناحیه یهودی نشین شهر فقرا در خانه های محقر با درب های بسیار کوچک زندگی می کردند ولی در همین ناحیه یهودی ها دارای خانه های بزرگ بودند. به همراه انیس (میزبان) و فیروز که در فاس با او آشنا شده بودیم و بسیار شوخ طبع و بذله گو بود در رستورانی که سقفش آسمان بود شام را میل کردیم و به خانه انیس مراجعت کردیم.
مقصد بعدیمان آگادیر Agadir بود که در کنار اقیانوس آرام واقع شده و سواحلش به خاطر وزش بادهای موسمی برای سرفیدن Surfing مناسب می باشند. این شهر نیز از مراکز توریستی مراکش است و شهر تمیزتری نسبت به بقیه جاها می باشد. هوای آگادیر در این فصل از سال بقدری گرم بود که کاپتا رسما تی شرت پوشید.
از صحبت با سکنه محلی می شد این برداشت را کرد که مراکش هم از نظر دینی مذهبی مانند ایران ولی با آزادی های به مراتب بیشتر است. 99 درصدشان مسلمانند اما حجاب اجباری نیست. علی رغم اینکه کشوری آفریقایی است، توریست های زیادی به آنجا می روند ولی هنوز راه زیادی تا اینتر نشنال شدن دارند. بهداشت درست و حسابی ندارند بطوریکه ما مجبور بودیم برای خلاء به هتل یا به خلامک (خلاء McDonald) برویم.
عصرگاه پس از طی مراحل طاقت فرسای فرودگاه بر طیاره سوار و سه ساعت بعد در هوای برفی میلان بر زمین نشستیم.
Red city Marrakesh
Tajine, Traditional food of Marrakesh
A palace
Old City (Jewish quarter)
Another palace (now, residence of birds)
City center at night (big bazaar)
Restaurant (with Anis and Firouz)
Agadir beach
Freedom and friendship...
Snowy weather of Milan (the same day)
No comments:
Post a Comment