سلام
بالاخره ترم تازه شروع شد و با همه مشكلاتي كه وجود داشت، كارهامونو روبه راه كرديم و از اين به بعد ميتونيم وبلاگ رو به روز كنيم.
ترم قبل يادمه كه وقتي سر اولين كلاس درسي كه به زبان انگليسي بود نشستم يه جورايي دلهره داشتم ولي همون دقايق اول رفع شد. حالا اين ترم دو تا آزمايشگاه(LAB) دادن كه بايستي انگليسي تدريس كنم. اين دفعه دلهره ام بيشتر بود چونكه آزمايشگاه DSP برخلاف آزمايشگاه هاي ديگه خيلي بايد براي بچه ها صحبت كني و از اون مهمتر مطلب را به ساده ترين صورت ممكن بهشون بگي. LAB هفته قبل شروع شد و كلاس ساعت 4:30 شروع ميشد. روز اول ساعت 3 رفتم LAB و همه مطالبي كه بايد ميگفتم رو براي در و ديوار تكرار كردم!!
كلاس كه شروع شد با وجود اينكه روزه بودم و تا بچه ها بيان حسابي خودمو خسته كرده بودم! همه چيز خيلي عالي پيش رفت و خدا رو شكر.
خلاصه اولين جلسه به خوبي و خوشي گذشت و اين هفته هم جلسه دوم رو پشت سر گذاشتيم و الان كه براتون دارم مي نويسم احساس ميكنم معلمي نيمه گمشده من بود و من توي قبرس شمالي پيداش كردم و سعي ميكنم كه مثل شمع بسوزم.
اين بود انشاي من.
خووب بييييييد؟؟؟
2 comments:
آره خوب بود. به امید روزی که همه معلم ها گاز سوز شن!
ایول آقا مهدی ،میبینم دیگه داری پله های ترقی رو طی میکنی (طی نمیکشی!)
بعد از این به انشاهاتون نمره میدم تا یه وقت فکر نکنی که الکیه !!
امروز از 20 ، 16 میدم بهت !
(من دست به نمره ام اصلا خوب نیست!)
Post a Comment